سر به دامان من خسته گذار



خوش آمدید دوستای گلم

سلام من پریسا هستم خیلی خیلی خوشحالم که ازاین طریق میتونم با دوستای گلی مثه شما مخاطب عزیز درارتباط باشم.ازاینکه وبلاگ منو برای نگاهه زیباتون انتخاب کردید، ممنونم.

خواهش میکنم هر وقت به وبلاگم سر زدید حتما  نظر بدید ومنو خوشحال کنید

متشکرم

چهار شنبه 28 فروردين 1398برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

سلام دوستای عزیزم خوش خبر نیستم .پدربزرگم فوت کرده و یه غم بزرگ رودلمون گذاشت.بابابزرگم اصلا هیچیش نبود در عرض بیست و یک روز سرطان تمام وجودشو ازبین برد.مثه خوره به جونش افتاده بود ودکترا هم جوابش کردند.شب اخری که فرداش فوت کرد من بالای سرش بودمو اب توی دهنش میریختم اخه بمیرم الهی براش هیچی جز اب نمیتونست بخوره.هنوزم نمیتونم باورکنم که دیگه نیستش.بابا بزرگم اولین عزیزی بود که ازدست دادیم.خانوادگی تا حالا مرگ هیچ عزیزی رو ندیدیم الهی که دیگه هیچوقتم نبینیم.امیدوارم شماها هم نبینید که عزیزتون جلو چشمتون پرپر بشه.بابابزرگم خیلی باهام شوخی میکرد منش و مرامش منشو مرام یه لوتیه قدیمیو یه پهلوون از پهلوونای درستکاره قدیمی بود. نمیدونید چقدر باهم راحت بودیمو باهم مسابقه ی مچ بندازی انجام میدادیم

هی  هی هی روزگار خیلی بی انصافی پدربزرگ من که هنوز خیلی جوون بود چرا با خودت بردیش.راستی بابابزرگم ظهر جمعه درست وسط اذان ظهر دار فانی رو وداع گفت.

 

برای شادی روح عزیز ازدست رفته ی من و عزیزای از دست رفته ی خودتون یه صلوات و یه فاتحه بخونید بسم الله....

معذرت میخام ناراحت شدید اززور دلتنگی اینارو نوشتم برام دعا کنید بتونم با نبودنش کنار بیام چون مثه دیوونه ها شدمو هنوز که هنوزس منتظره برگشتشم.برامون دعا کنید خدا صبرمون بده

سه شنبه 18 تير 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

سلام دوستای گلم اگه چند وقته که  آپ نمیکنم بخاطره اینه که حال  پدربزرگم وخیمه والان حال و روز خوشی ندارم من عاشق بابابزرگمم واینکه دکترا جوابش کردند برام خیلی غیرقابل تحمله براش دعا کنید اینروزا فقط محتاج دعای همه ایم.ممنونم تابشه نظراتی که برام میذاریدو میخونم ولی نه لینک میکنم نه آپ ولی شماها مثه همیشه از محبتتون کم نذارید.مرسی ازهمتون به امید اینکه خبرای خوب براتون بیارم.فعلا خدانگهدارتون
همیشه سالم وسرحال باشید الهی

پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 


همه چیز در جهان برای بودن آدمی است ودرد این است که بودن،
خود،برای چیست؟

 

دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

وقتی دیگرنبود


وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم.
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم.
وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد
من او را دوست میداشتم.
وقتی او تمام کرد
من شروع کردم.
وقتی او تمام شد
من آغاز شدم.
وچه سخت است.
تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است.
مثل تنها مردن است

دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

بی اویی


رنجم نه دیگر تنهایی
که جدایی است
و اضطرابم نه زاده ی بی کسی
که بی اویی است
دلی که از بی کسی غمگین است
هرکسی را میتواند  تحمل کند
هیچ کس بد نیست ولی
دلی که در بی اویی مانده است ،
برق هر نگاهی جانش را می خراشد
هر چهره ای،هر نگاهی،طرح اندامی،طنینی،رنگی
در نگاه های او فریاد می کشد
که او نیست

دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 


به من بگو نگو،نمیگویم،
اما نگو نفهم، که من نمیتوانم نفهمم
من میفهمم!!

 

دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 


نتوانستم ،سکوت میکنم
خاموش بودن بهتراز نالیدن است...


 

دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

علی


مگر با کلمات می توان از علی(ع)سخن گفت؟
باید به سکوت گوش فرا داد تا از او چه ها می گوید،
او با علی آشنا تراست

دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

خدایا!
به من قدرت آن را عطا کن که بتوانم بدان اندازه که او را دوست می دارم نیاز دوست داشتنش را در خود خاموش کنم


 

دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

سلامی دوباره

سلام دوستای خوبم بعداز وقفه ی طولانی بخاطره امتحاناتم،دوباره آپ کردم.بابت این  مدتی که نبودم عرض خواهی میکنم

ولی بجاش با یه عالمه ازسخنان دکتر شریعتی اومدم

سخنانشون برام خیلی جالب و دلنشین بود خواستم شماهاهم بخونید.فقط لطفا نظر یادتون نره تا منم تشویق بشم وبیشتر آپ کنم.

بازم ممنونم ازهمتون 

سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

چه لذتی شدید تراز اینکه یکی حرفی داشته باشد و کسی را هم داشته باشد که بفهمد.

-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ای خدای بزرگ

به من کمک کن تا وقتی میخواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم،کمی با کفش های او راه بروم.

_ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زنده بودن را به بیداری بگذرانیم چون سالها به اجبار خواهیم خفت.

-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خدایا چگونه زیستن رابه من بیاموز.

چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

 

-ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

همیشه دل دلیلی دارد که عقل از آن آگاه نیست

سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

اگر..........

اگر دروغ رنگ داشت هرروز شاید

ده ها رنگین کمان از دهان ما نطفه می بست

وبی رنگی کمیاب ترین چیزها بود

اگر عشق ارتفاع داشت

من زمین را زیر پا داشتم

وتو هیچ گاه عزم صعود نمیکردی

آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا

در قله ها به تمسخر نمیگرفتی

اگر گناه وزن داشت

هیچکس را توان آن نبود که گامی بردارد

اگر دیوار نبود

نزدیکتر بودیم

همه وسعت دنیا یک خانه میشد

و تمام محتوای سفره سهم همه بود

و هیچکس در پشت هیچ نا کجایی

پنهان نمیشد

اگر خواب حقیقت داشت

همیشه باتو در آن ساحل سبز

لبریز از ناباوری بودم

اگر همه سکه داشتند

دلها سکه را بیش از خدا

نمیپرستیدند

ویک نفر کنار خیابان

خواب گندم نمیدید

تا دیگری از سر جوانمردی

بی ارزشترین سکه اش را نثار او کند

اگر مرگ نبود

 زندگی بی ارزشترین کالا بود،

زیبای نبود خوبی هم شاید.

اگر عشق نبود

 به کدامین بهانه میخندیدیم و میگریستیم؟

کدام لحظه ی ناب را اندیشه میکردیم؟

چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟

آری بی گمان پیشتراز اینها

مرده بودیم،اگرعشق نبود

اگر کینه نبود

قلبها تمام حجم خودرا

در اختیار عشق میگذاشتند

ومن بادستانی که زخم خورده ی توست

گیسوان بلندت را

نوازش میکردم

وتو سنگی را که من به شیشه ات

زده بودم به یادگار نگه میداشتی

و ما پیمانه هایمان را شبهای مهتابی

به سلامتی دشمنانمان

پر می کردیم

 

سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

مهمه بخونید حتما

سلام به دوستای خوبم

دوستانی که قبلا میومدن مژه چت،آدرسش تغیر کرده

ازاین به بعد بیاین به این آدرس منتظرتونیم

www.gapochat.ir

ممنون از لطفتون

 

جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

زندگی حس عجیبی است

زندگی حس عجیبی است
عاشقت میکند
دل شکسته ات میکند
و دوباره
عاشق تر از قبل...
امروز و هر روز حس بدی رو دارم احساس میکنم
حس دوری،فراق،هجران یا هر حس لعنتی ای که فکرش را بکنی.
دیگر خسته ام از هرچه زندگیست
از هرچه عشق است
روزی در کلبه ی ویران قلبم پا نهادی
یادت هست؟
همان روزی که قلبم را شکسته بودند
همان روزی که قلبت را شکسته بودند
همان روزی که خسته تر از همیشه،نالان تر از همه،گریان تر از تمام روزها،
با آشناییمان خستگی ها،ناله هاو گریه هایمان را روی دوش یکدیگر گذاشتیم و احساس آرامش کردیم
آنروز دیگر دردها و غمهای خود را روی دوشمان نداشتیم،آنروز فقط و فقط دردمان درد دیگری بود،
فقط و فقط غصه یمان غصه ی دوری بود.
یادت هست چه زیبا با هم بودیم؟
یادت هست چه پاک درکنارهم بودیم؟
پاک تر از پاک بودیم.
یادت هست اولش چه عارفانه بود آخرش چه عاشقانه؟
آخرش چه بد عاشقانه ی عاشقانه شد.
نمیدانی چقدر دلم هوایت را کرده،هوای خاطراتمان
گفتم خاطرات....
یادته چقدر همو دوست داشتیم؟
یادته با ارزشترین چیزه زندگیم شده بودی؟
یادته همه ی زندگیم بودی؟
یادته همه ی زندگیت شده بودم؟
یازده شب یادته؟
من هنوزم یازدهه شب به تیک تیک ساعت نگاه میکنم،اصلا انگاربهترین ساعت زندگیم یازده شبه.
یادته چقدر دوری برامون سخت بود؟
یادته فاصله بدترین کلمه تو زندگیمون بود؟
یادته هروقت از دنیا گله میکردم آرومم میکردی بعد همون موقع یهو خودت ازدنیا گله میکردیو من دلگرمت میکردم؟
یادته یه شب نشد با هم حرف بزنیم مثه دیوونه ها دنبال راه واسه حرف زدن بودیم آخرشم نشد فرداش انگار ده سال گذشته بود؟
یادته آهنگ«ازم نخواه باتو بمونم»ناصر عبدالهی رو بم معرفی کردیو گفتی:این ترانه از زبونه تو به منه؟
ترانه ی«عمره منی»احمدوند یادته؟
یادته اولین آهنگی که بت تقدیم کردم آهنگ«ستایش»مرتضی پاشایی بود؟
یادته اولین آهنگی که تو به من تقدیم کردی آهنگ«کعبه»بود؟
«نمیدونم»فریدون آسرایی یادته؟
«لحظه ها»ی مازیار فلاحی یادته؟
«دوستت دارم»از مهدی احمدوند یادته؟
و مهمترازهمش که گفتم تو واسه من مثه ترانه ی «فرشته ی نجات»ه کامران و هومنی،یادته؟
موقعه خداحافظیامون« شبت به عشقه من»و «اندازه ی مولکولای تنم دوست دارمای تو» یادته؟
این جمله چی؟«به وسعت قلب کوچکم دوستت دارم گرچه کوچک است اما قلب هرکس همه ی دنیای اوست»
با این جمله هردو به هم فهموندیم که همه ی دنیای همیم.
میدونم اینا همش یادته همینجور که حتی کوچکترین چیزها از قهرهاو آشتی های دو ثانیه یمان گرفته تا خیالاتمان برای آینده و
حتی
 ترس من ازآینده ی هردومان....از خاطر من نرفته است
میدونم خیلی میترسیدم وهمین ترس باعث همه چی شد.
من ذره ذره ی وجودم هنوز تو رو طلب میکنه هنوزم که هنوزست تو را میخواهد تمامه تورا
میدانم همه چیز تمام شد میدانم تنهایی های ممتدم شروع شد
ولی دل من هم تسکین می خواهد
برای همین سراغ نوشتن رفتم
تا بنویسم و مسکنی برای روح بی قرارم باشم
به تو گفتم یه هفته نیستم وقتی اومدم جملاتی رو ازتو دیدم که جگرم را آتش زد،درست همان لحظاتی که دلم شور تورو میزد،
تو حرفهایی زدی که ازخودم ،از عشق واز زندگی متنفر شدم.
حرفای آخرِت دیوانه ام کرد
تا جایی که
زندگی کردن از یادم رفت.
شنیدن آن حرفها آن هم از طرف تو برایم سنگین بود،خیلی سنگین،به اندازه ی تمام زندگی....
عشق اسطوره ای من تا پایان زندگی فراموشت نمیکنم ویادگاری من از تو چندتا عکسو صدای آرامش بخشه که به من الهام دوباره زندگی کردن میده.
و
همچون گذشته دوستت خواهم داشت...
خواهشم از تو فقط بخششه
منو ببخش بابت همه ی بدیهام
 منو ببخش

شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

روزای دلتنگی

 

خیلی خستم خیلی
مدام به امید روزای بهتر میشینمو منتظر روزای خوبم.
میدونم خیلیا مثه منند و روزا و شباشون شده مثه یه فیلم تکراری که همه قسمتاشو ازبرند.
نمیدونم چی بگم حتی نمیدونم چطور غم درونمو بنویسم یا به زبون بیارم.

 

 

خیلی سخته تو زندگیت شکست بخوریو همه بفهمندو تو به روی خودت نیاری که نخواد کسی برات دل بسوزونه.

 

 

آره شکست....
چیزی که اصلا انتظارشو نداشتم اونم از کسی که اصلا تو فکرمم نمیگنجید روزی بام این کارو بکنه.

 

 

کسی که همه ی زندگیمو به هم ریخت ،باباو مامانموناراحت کرد وباعث شد تمامه کسایی که منو میشناختند به من دلسوزانه نگاه کنن،همون کسایی که روزی کمر به بد بختیم بسته بودند.
خیلی خودمو کنترل میکنم

 

 

که دیگه گریه نکنم که دیگه بش فکرنکنم که دیگه فراموشش کنم.
امروز درست یکسالویک ماه وشش روز ازون شکست،ازون بیوفایی،ازون روزای نکبت،ازون چهارسال بی مهری گذشته ومن همه ی سعیم اینه که همه ی اون روزا رو فراموش کنم.
خیلیش رو فراموش کردم ولی هنوز روزای تلخم یادم نمیره که هیچ،تازه بیشترم خودشونو بم نشون میدن.تو این یکسال کارم همش گریه بودوگریه بودو گریه بود.....
الان یکساله.کم نیست،زیادم هست.اگه مثه من درد کشیده باشی میفهمی یکسالی که همه گفتند مثه برق گذشت،برای من ثانیه به ثانیش درد بود.فقط دوماهه آخر سال بهترین سالهای عمرم بودچون........................................................................................
بگذریم.........................................................................................

 

 

دلم از همه کس وهمه چیز گرفته.دلم از خودمم گرفته.
این چه سرنوشتی بود.عشق برای من مثه دیدن خواب شده.یه رویاس.همش ازخودم میپرسم :

 

 

آیا میشه کسی پیدا بشه که دوسم داشته باشه و عاشقانه منو بخواد؟
دیگه به هیچ چیز و هیچ کس اعتماد ندارم.همش فکرمیکنم عشق ها دست نیافتنی اند
 مثل عشقه فرشته ی یازده شبه من.
درآرزوی بوی گل نوروزم

 

 

در حسرت آن نگار عالم سوزم

از شمع سه گونه کار می آموزم:

 

می گریم و می گدازم و می سوزم

دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

آخرین آرزو....

همیشه آنگونه که فکرمی کنی اتفاق نمی افتد.
خواستنی های تو خواست همه نیست،
دردهای تو غم همه نیست،
حرف های تو حرف دل همه نیست.
توهمانی هستی که باید باشی،نفس بکشی،زندگی کنی وبه کسی که بودنت اصلا برایش مهم نیست عشق بورزی.
دلم می خواست کم نورترین ستاره در کهکشان دلت بودم،امانبودم.
دلم میخواست واژه ای فراموش شده در قاموس دلت بودم،امانبودم.
دلم می خواست متروک ترین ودورافتاده ترین جزیره در اقیانوس بی کران دلت بودم ،اما نبودم.
دلم می خواست مثل افتادن دکمه پیراهنت یا بازماندن بند کفشت برایت مهم بودم.
کمی مهم بودم!
اما نبودم...هیچ نبودم...!
کسی آرزوها،خواسته ها و حرفاهای مرا نه دید و نفهمید.
خدا دید و فهمید اما مثل اینکه او هم نمیخواست جزءخواسته های تو باشم.
میدانم محال است آن اتفاقی را که میخواستم بیفتد رخ بدهد.
دیگرخیلی دیر است.
 دیگر نباید به انتظار معجزه ی احتمالی بنشینم.
 بایدبلند شوم وغبار انتظار را از سر و رویم بتکانم و راهی مقصدی شوم که یک روز هرگز دلم نمیخواست رهسپارش شوم.
تمامی وجودم گر میگیرد،
نفسم بند می آید،
اشک هایم سرازیر میشوند.
 میدانم بی فایده است
راهه من راهی است که تو هیچگاه ازآن عبورنخواهی کرد...
هنوزهم اثری از تو نیست.
گریه ام میگیرد.پس تو هم رفیق راه زندگی من نبودی.
چه کسی فهمید این همه درد را؟
این همه عذاب را؟
این همه شکستن را؟
 کاش بمیرم یا لااقل کور شوم تا چشمان حسرت بارم هرگز تو را با کس دیگری نبیند.
                                                  

این  آخرین آرزوی من است

پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

زرداست

زرد است كه لبريز حقايق شده است

تلخ است كه با درد موافق شده است

شاعر نشدي وگرنه مي فهميدي

پاييزبهاري است كه عاشق شده است

چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

به زندگی فکرکن

به زنگی فکرکن!

ولی برای زندگی غصه نخور،

دیدن حقیقت است،

ولی درست دیدن فضیلت،

ادب خرجی ندارد،

ولی همه چیز را میخرد،

باشروع هرصبح فکرکن تازه به دنیا آمده ای

مهربان باش

ودوست بدار

شایدکه فردایی نباشد

چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

خدایا کمکم کن

 

 

 

 

 

خدایا!

من نه یوسفم...نه عزیزم....نه پیامبرم...

اما در چاه افتاده ام

کمکم کن!کمکم کن!

چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,

  توسط پریسا  |
 

 



به خونه ی خودتون خوش آمدید


 

 

 وقتی دیگرنبود
 بی اویی
 علی
 سلامی دوباره
 اگر..........
 مهمه بخونید حتما
 زندگی حس عجیبی است
 روزای دلتنگی
 آخرین آرزو....
 زرداست
 به زندگی فکرکن
 خدایا کمکم کن
 خوش آمدید دوستای گلم

 

تير 1392
خرداد 1392
ارديبهشت 1392
فروردين 1392

 

پریسا

 


لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





تندیس
بازارها
گپ و چت
حالگیری آق پسرای زمونه
«نغمه عشق»
فضولباشی وهنرمندان
دستم رابگیر
عاشقانه لبخندبزن
تبادل لینک انجمن وبلاگ نویسان ایرانی
همه چیزبرای همه کس
موس بیسیم شیشه ای

 

پروفایل مدیر
عاشقانه لبخندبزن
حواله یوان به چین
خرید از علی اکسپرس
اینه دوچرخه
مستر قلیون
یکانسر
آی کیو مگ

 

RSS 2.0
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 1
بازدید کل : 238
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 20
تعداد آنلاین : 1


Alternative content